و هو الطرید
ما ایستاده ایم
??ما بسیجی ها خمینی زاده ایم
باعلی ما دست بیعت داده ایم
یاعلی تا قــدس ما یـار تو ایم
پاسـخی بر “أین عمار” تو ایـم
?فرقے نمیکند
شلمچه
حـــلب
موصل
قـدس
?یا کـوچه پسکوچه هاے شهرمان!
?بــسیجے سهمش دویدن پا به پای انقلاب است شهیدشدن ومظلوم بودن است.
?ماایستاده ایم ?
با ولایت تا ظهور ?
با شهادت تا قیامت?
?هفته بسیج، برشما بسیجی های مخلص وخانواده ولایتمدارتان مبارکباد ?
دلم میخواهد برایت عاشقانه بنویسم
????
???
?
دلم می خواهد برایت عاشقانه بنویسم :
می خواهم از آمدنت بگویم .. از رسیدنت …
از پایان شب های بلند غیبتت ….
عشق من : آرزو می کنم روزی بیایی و در حضورت
برایت جشن آغاز امامت بگیرم
مولاجان … بیا ببین : هنوز که نیامده ای ،
بزمی عاشقانه آراسته ام برایت تا قدم بر خانه ام بگزاری و
کلبه ام را به نور وجودت مُنور کنی عزیز …
در بالای مجلس برایت جایگاهی تدارک دیده ام
که همیشه به یادت خالی می ماند ! راستی چرا نمی آیی ؟
میهمانانم هر سال در جشن امامتت سراغت را از من می گیرند
که آقایم کجاست ؟
چرا دیر کرده ! چرا به میهمانی خودش نرسیده ؟! …
نمی دانم جانِ مهدی : جوابشان را چه بگویم ؟
اما با لبخندی به یاد آمدنت به آنها می گویم در راه است :….
آقایم در راه مانده ، میرسد .. !
بیا ببین آقاجان : برای هدیه به میهمانان مجلست
از جمکرانت - نقش - خانه ات را آورده ام
تا با دیدن خانه ی آسمانی ات به یادشان بماند
که برای آمدنت دعای فرج بخوانند… ا
گر شد به میهمانی ام بیا مولاجان : قول رسیدنت را داده ام ..
لااقل سَری به بزم عاشقانه ام بزن مولاجان :
شادمانه هایم برایت دلتنگ اند ..