اربعین پای پیاده کرب و بلا
حتـــما بــــخوانید…
در جاده نجف به کربلا در حال پیاده روی بودیم که چند نفر از بچه ها خسته شدند… کنار عمودی ایستادیم تا نفس تازه کنیم ناگهان ماشینی توقف کرد…هله بزوار هله بزوار…من که عربی بلد بودم با او خوش و بشی کردم…
صاحب ماشین گفت که باید به خانه ما بیایید… با اصرار او به خانه اش رفتیم…جمعیتمان دوازده نفر می شد…بعد از استقبال گرم و صرف شام ناگهان صدای دعوا و دادو بیدادی از درب خانه بلند شد… به جلوی در آمدیم دیدیم صاحبخانه با همسایه اش دعوا گرفته اند… از بحثشان فهمیدم که صاحب این خانه پسری دارد که قاتل پسر همسایه بوده… پدر مقتول امشب در خانه اش بدون زائر به سر میکرده و وقتی متوجه آمدن ما به این خانه شده آمده تا ما را به خانه خود ببرد و صاحبخانه هم ممانعت کرده…پدر مقتول حرفی زد که کمتر کسی می توان به زبان آورد"زائرهایت را بده از خون پسرم گذشت خواهم کرد و پسرت را می بخشم”
شوخی نیست…از خون فرزند گذشتن…پدر قاتل با بیرون کردن ما از خانه اش میتوانست دوباره پسرش را ببیند و برای همیشه در کنار خودش داشته باشد اما جوابی داد که همه ما گریه کردیم"زائرها را نمیدهم…قصاصش کن” و اینجا بود که فهمیدم که چقدر زائر حسین بودن مقام و منزلت دارد.
زائر کرب و بلا حق شفاعت دارد
قطره در پیش تو دریاست اباعبدالله
حالا تمام دغدغه ام این شده حسین
این ـ اربعین،ـ کرب و بلاـ میبری ـ مرا؟؟؟