داستان
18 خرداد 1395
در ماه رمضان چند جوان ،پیرمردی را دیدند که دور از چشم مردم، غذا میخورد.
به او گفتند: ای پیرمرد مگر روزه نیستی؟
پیرمرد گفت: چرا روزه ام ،فقط آب و غذا میخورم، جوانان خندیدن و گفتند: واقعا؟
پیرمرد گفت: بلی، دروغ نمی گویم، به کسی بد نگاه نمیکنم، کسی را… بیشتر »
نظر دهید »
ضیافت الهی
18 خرداد 1395
هرکه دارد سر سودای خدا بسم الله!
هر که دارد غم مهمانی ما بسم الله !
میزبانان سحر، منتظر مهمانند!
هر که خواهد سحر اهل بکاء بسم الله!
ماه ها منتظر ماه مبارک بودیم!
آمد ای منتظران ماه خدا بسم الله!
روزه یعنی عطش روضه لب… بیشتر »