گل نازدانه پدر
15 آبان 1395
رقیه ...رقیه نجیب ! ای مهتاب شب های الفت حسین ! ای مظلوم ترین فریاد خسته ! گلِ نازدانه پدر و انیس رنج های عمه !
رقیه... رقیه کوچک! ای یادگار تازیانه های نینوا و سیل سیلی کربلا ! دست های کوچکت هنوز بوی نوازش های پدر را
می داد، و نگاه های معصوم و… بیشتر »
2 نظر
دردانه اباعبدالله
15 آبان 1395
جادههای بیابانی، حرمتِ پاهای زخمی را نگاه نداشته اند. تازیانه ها پیکرِ سه ساله را خوب میشناسند و خورشیدی که آتش میگرید و عطش را در حنجره ها سنگینتر میکند.
و اینک، شبِ شام، سنگین بر شهر لمیده است؛ چنان که سقفِ ویرانه را توانِ تحمّل نیست. لهیبِ… بیشتر »
دردانه اباعبدالله
15 آبان 1395
جادههای بیابانی، حرمتِ پاهای زخمی را نگاه نداشته اند. تازیانه ها پیکرِ سه ساله را خوب میشناسند و خورشیدی که آتش میگرید و عطش را در حنجره ها سنگینتر میکند.
و اینک، شبِ شام، سنگین بر شهر لمیده است؛ چنان که سقفِ ویرانه را توانِ تحمّل نیست.… بیشتر »